سایه ها و باد - علیرضا خالو کاکایی

سایه ها و باد

By علیرضا خالو کاکایی

  • Release Date: 2019-02-18
  • Genre: Poetry

Description

مجموعه غزلی را كه در این دفتر مشاهده می ‌كنید‌، بین سال‌های 67 تا 79 به‌ صورت پراكنده سروده شده‌ است. سرایش آنها بیش و پیش از آن‌كه برای برآوردن نیازی در دنیای شعر بوده باشد‌، پاسخ به ضرورتی، در مقاومت تمام‌عیار علیه جلادان حاكم بر میهنمان بوده است. هركدام از این غزل‌ها، نه در خلوت شاعرانه، كه در كوران یك نبرد تنگاتنگ و گاه در سنگر و میدان‌های مرگ و زندگی ـ در مجال اندك بین دو رزم ـ سروده شده و اغلب زمزمه یی بیش نبوده‌ و سپس روی كاغذ منتقل گردیده اند.
در آنها عاطفه‌های گوناگونی را می توانید‌، جستجو كنید؛ عاطفه‌ هایی از قبیل به وجدآمدن در برابر حماسه‌ی سرداران‌، تهییج و دعوت به رزم‌، برانگیختگی دربرابر شهادت عزیزان عزیزتر از جان‌، دلگیر شدن از تباهی و تاریكی‌، ستایش بهار و زیبایی های زندگی‌، مبارزه و انسان مقاومت‌كننده؛ و در قله‌ی بالا بلند همه‌ی این‌ها‌، سر فرود آوردن به اعجاز عشق و آن‌كه، در زمانه‌ی دار و درفش و فرو ریختن ارزش‌ها به عشق می خواند.
اگر بپرسید چرا غزل؟ سخنی، جز سخن تكاندهنده و عمیق خواجه‌ی شیراز ندارم:

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو‌، می گویم
اصرار كنید‌، خواهم گفت:
شاعرنیم و شعر ندانم كه چه باشد
من مرثیه خوان دل دیوانه‌ی خویشم
وقتی «نازك آرای تن ساق گلی»‌، «كه به جانش باید كشت و به جان باید داد آبش»‌، در وجود شاعر ریشه می ‌دواند‌، هنگام كه صاعقه‌یی جادویی در آسمان هستی او طنین می ‌افكند و «ابرهای عالم شب و روز پشت پلك های او می گریند»؛ و دل او بی‌قرارتر از نبض تمام توفان ‌ها و تفتیده‌ تر از هرم تمام آتش هاست؛ و او نیست جز اشكی كه به بزرگی ماه غریب چارده، از چشم تنهای خدا می چكد و در نمی یابندش. آنگاه كه دل او با تمام زندانی ها شلاق می خورد و با تمام تیرباران شدگان‌، تیرباران می شود و شبانگاه با مادران بغض، بر جسد خفته‌ی عزیزانشان، در باغچه‌ی خانه می ‌گرید؛ و تمامت امید خود را به بوته‌ی گل‌سرخی می بندد كه در گوشه‌ی باغچه سر بر خواهد آورد ... وقتی هر لحظه خبرحلق‌آویز و قطع معكوس دست و پا و سنگسار می رسد و ـ اگر مبارزه و سازمان مقاومت كننده و سرداران سربدار آن نبود ـ قطعا‌، شریف ترین كار کوبیدن سر خویش به سنگ بود؛ برای آنكه به وهن دهشتناك زیستن در عصر دژخیمان متهم نشویم. در چنین زمانه‌ یی‌، البته والاترین شاعر آن است كه تفنگ‌ها را به سرودن برای آزادی وا‌دارد.
به این دفتر، نه به عنوان اندك مایه‌یی درگنجینه‌ی عظیم و پر افتخار شعر فارسی، كه به مثابه‌ی دل‌سروده های شاعری بنگرید كه بیان احساسات سوزان خود را ـ در بحبوحه‌ی نبرد ـ باقالب غزل‌، راحت‌تر یافته است و اذعان می ‌كند كه بیش و پیش از آن‌كه شاعر؛ به معنی «شاعر» باشد‌، رزمنده‌یی‌ست درگیر در نبردی سهمگین، برای باز آوردن آزادی به میهنی در زنجیر. این جان سخن بود تا داوری فردا چه باشد و آیندگان چه بگویند.

Comments